فرجام نیک و بد ( عاقبت به خیری و عاقبت به شری ) (۲)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10703
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 11562
بازدید ماه : 64840
بازدید کل : 10456595
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 8 / 3 / 1400

فرجام نیک و بد ( عاقبت به خیری و عاقبت به شری ) (۲)

فصل چهارم : عوامل فرجام بد در مقدمه بحث به این نکته اشاره داشته باشیم که در بحث عاقبت به خیری و عاقبت به شری ۴ حالت داریم که عاقبت خوانده می شوند:۱- برخی بدند و این بدی را ادامه می دهند و همانگونه می میرند.۲- برخی بدند ولی از راه بد باز می گردند، و خوب می میرند.۳- برخی خوبند، این خوبی را ادامه می دهند و خوب هم می میرند.۴- برخی خوبند، این راه را گم می کنند و بد می میرند.در این قسمت عواملی که موجب فرجام بد و سوء عقوبت می شود را مطرح می نماییم :
اول : شرک اولین عاملی که مورد بحث قرار می دهیم شرک است که منظور آن است که بنده در کنار خداوند متعال شریکی داشته باشد برای همین بحث در این موضوع که در آیه : کانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ(۳۲) می باشد بیشترکسانی که عاقبت بدی داشته اند مشرک بودند، یعنى شرک آنها را به سوء عاقبت در دنیا و آخرت مبتلا کرد. پس از شرک دست شسته و از بدى سر انجام آن بترسیم و بر حذر باشیم.
دوم : فساد از عوامل سوء عاقبت فساد می باشد خداى توانا در پایان آیه سوره روم به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سلّم خطاب مى‏کند و مى‏فرماید (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ(۳۳)) یعنى یا محمّد (صلی الله علیه و آله ) بنگر که عاقبت امر آنان همان شد که بدریاى غضب پروردگار توانا غرق شدند و مستوجب دردناکترین عذاب دوزخ گردیدند. و اینها نبود مگر به علت دنیا پرستى و مخالفت با حق و حقیقت. و این سوء عاقبت تنها به فرعونیان نصیب نشد. بلکه همانگونه که قرآن مجید در موارد فراوانى اخطار مى‏کند ده‏ها قوم به علت کفرشان به سرنوشت شوم و سوء عاقبت گرفتار گردیدند منظور از کلمه (ظُلْماً) ظلم و ستم در حق آیات پروردگار است۰۳۴).در بیانی از امیر سخن علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمایند : «گروهى دیگر از مردم تخم تبهکارى را کاشتند و با فریبکارى آبیارى نمودند و هلاکت و نابودى را بهره بردارى کردند هیچ کس را نمیتوان با آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلم قیاس نمود از این امت نمیتوان کسى را که نعمت وجود این خاندان سبب بهره‏مندى او شده است با دیگرى برابر نمود(۳۵).»
.سوم : نا شکری یکی از مشکلاتی که به نظر می رسد در جامعه کنونی ما وجود داشته باشد نا شکری است که امام صادق علیه السلام می فرمایند : خداى تعالى قومى را نعمت داد، شکر نکردند، باعث سوء عاقبت آنان شد، وقومى را به مصائب مبتلا کرد، و آنها صبر کردند، بر ایشان به نعمت تبدیل شد.(۳۶) لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ(۳۷).
چهارم : هتک حرمات مؤمنین حفظ حرمت مومن که از حرمت مکه معظمه بالاتر است درصورت هتک حرمت آن می تواند حتی عاقبت یک نفر را به خطر بیندازد برای این منظور روایتی را از امام صادق علیه السلام ذکر می کنیم : ایشان مى‏فرمودند: همین که مؤمنى به برادر مؤمن خود اف بگوید از قلمرو پیوست و دوستى او بیرون رود، و هر گاه بدو گوید: تو دشمن من هستى، یکى از آن دو کافر شود، زیرا خداوند عزّ و جلّ از کسى عملى نپذیرد که با عتاب و سرزنش در مقام نصیحت مؤمنى برآید، و از هیچ مؤمنى عملى نپذیرد که در دلش نسبت به مؤمنى بدى خواهد. اگر پرده از برابر دیدگان مردم برگرفته مى‏شد و مى‏دیدند که میان خداى عزّ و جلّ با مؤمن چه پیوندى است گردن آنها در برابر مؤمن خم مى‏شد و امور آنها هموار مى‏گردید و فرمانبرى آنها بر ایشان آسان مى‏شد، و اگر مى‏توانستند بنگرند به آن همه عملى که مردود است از طرف خداى عزّ و جلّ، هر آینه مى‏گفتند: خداى عزّ و جلّ از احدى عملى نپذیرد. او مى‏گوید: شنیدم آن حضرت علیه السّلام به یکى از شیعیان مى‏فرمود: شما پاکان هستید و زنان شما نیز پاکان هستند و هر زن با ایمانى حوریه شوخ چشم است و هر مرد مؤمن مقام صدّیقى دارد. او مى‏گوید: از حضرت علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: شیعیان ما نزدیکترین خلقند به عرش خداى عزّ و جلّ در روز رستخیز، و هیچ یک از شیعیان ما نیست که براى نماز برخیزد مگر آنکه به شماره مخالفان او فرشته‏ها گرد او را بگیرند و به اجماع بر او درود فرستند تا از نماز خود فارغ شود، و راستى که روزه‏دار شما در بستانهاى بهشت برخوردار باشد و فرشتگان بر او همى درود فرستند تا افطار کند(۳۸).و فرمود: علیه السّلام حرمت مؤمن فقیر بزرگتر است نزد خداوند از هفت آسمان و هفت زمین و ملائکه‏ها و کوهها و آنچه که در آنها است‏(39) .روایت شده حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و اله متوجه کعبه شدند و فرمودند: مرحبا به تو اى کعبه چه اندازه بزرگ هستى و در نزد خداوند ارج و اعتبار دارى، به خداوند سوگند حرمت مؤمن از تو بزرگتر است.(۴۰)
پنجم : توبه شکستن گروهى که توبه مى‏کنند و مدّتى هم استقامت مى‏ورزند، ولى یکباره به ارتکاب گناهان بر مى‏گردند، و بدون اینکه خیال توبه داشته یا از کار خود متأسف باشند با غفلت کامل به پیروى شهوات ادامه مى‏دهنداین حال بدترین حال توبه کننده است، عاقبت چنین شخصى معلوم نیست، بلکه به اراده خدا بستگى دارد.(۴۱)
ششم : عصبیت از احادیث شریفه اهل بیت عصمت و طهارت استفاده شود که خلق عصبیت از مهلکات و موبقات و موجب سوء عاقبت و خروج از ایمان است، و آن از ذمائم اخلاق شیطان است.کافى بسنده الصّحیح عن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال من تعصّب أو تعصّب له فقد خلع ربق الإیمان منعنقه«».یعنى «کسى که عصبیت کشد یا عصبیت کشیده شود، گشاده شود ریسمان ایمان از گردن او.» یعنى از ایمان بیرون رود و سر خود گردد. و لا بد متعصب له براى رضایت داشتن او به عمل متعصب با او در جزا شریک است، چنانچه در حدیث است که کسى که راضى باشد به کار قومى، از آنها به شمار آید [۱]، و الا اگر راضى نباشد و منزجر باشد از خلق آنها مشمول حدیث شریف نیست. وعن أبی عبد اللّه، علیه السّلام، قال:من تعصّب، عصبه اللّه بعصابه من النّار(۴۲)یعنى «فرمود حضرت صادق، علیه السلام: «کسى که عصبیت کشد، ببندد خدا بر سر او سرپیچى از آتش».(43)
.هفتم :تکذیب انبیاء الهی و اولیاء الهی چنانچه خداى تعالى فرمود: ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ(۴۴) یعنى عاقبت کسانیکه عمل زشت و بدى انجام دادند و آیات الهى را تکذیب کردند و آن را به استهزا و مسخره گرفتندفَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدِ(۴۵)َ یعنى ظلم کردن به آیاتى که برایشان فرستاده شد، و اما اینکه چگونه ظلم کردند به آن آیات؟ خداى تعالى خودش در خلال داستان، آن را بیان مى‏فرماید، البته معلوم است که ظلم به هر چیزى به تناسب خود آن چیز است و ظلم به آیات همان تکذیب و انکار آن است، و ذکر عاقبت فساد انگیزى به منظور عبرت گرفتن مردم بوده، تا بدانند اگر فرعونیان منقرض شدند براى این(۴۶)بوده که در زمین فساد مى‏کردند و بنى اسرائیل را خوار و ذلیل و زیر دست خود کرده بودند
هشتم : دوست بد هر که با ناکس نشیند عاقبت پا مى‏خورد:در اینجا به مناسبت مضمون آیه ۲۸ که ترجمه و تفسیر شد به موضوع انتخاب دوست و رفیق اشاره مى‏کنیم و مى‏گوئیم:و لقد اجاد من قال:دوستى با دشمن دانا نکو استدشمن دانا به از نادان دوست‏دشمن دانا بلندت مى‏کندبر زمینت مى‏زند نادان دوست‏اخبار و احادیث فراوانى از رهبران دین مقدس اسلام در باره انتخاب دوست خوب و فرارى بودن از دست رفیق بد وارد شده که ما، در اینجا به۳ حدیث از آنها قناعت مى‏کنیم و مى‏گوئیم:۱- پیامبر معظم اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دستور داده است: بنگرید با چه کسى رفاقت و گفتگو مى‏کنید. زیرا احدى نیست که مرگش فرا مى‏رسد مگر اینکه آن اصحاب و دوستانى که برگزیده به نظرش مجسم و ممثل مى‏شوند. اگر آنان افرادى خوب- بوده‏اند در آن هنگام هم خوب خواهند بود. و اگر مردمى بد بوده باشند در آن موقع هم بد خواهند بود. و احدى نیست مگر اینکه من به موتش برایش مجسم و ممثل خواهم شد.۲- حضرت صادق آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏فرماید: دوستى و رفاقت، اساسى نخواهد بود مگر اینکه داراى این حد و حدود باشد. اگر داراى این حد و حدود یا بعضى از آنها باشد آنرا لایق رفاقت و صداقت بدان. و اگر کسى داراى این حد و حدود نباشد آنرا دوست و رفیق مدان ۱- اینکه ظاهر و باطن او با تو یکى باشد ۲- اینکه خوبى و آبرومندى تو را خوبى و آبرومندى خود بداند. و عیب و نقص تو را عیب و نقص خویش بداند ۳- اگر به مقام، یا ثروتى رسید آنها دوستى او را با تو تغییر ندهند ۴- تو را از آن چیزى که برایش مقدور باشد جلوگیرى نکند ۵- خصلت پنجم که جامع همه آن خصال است تو را به هنگام گرفتارى و احتیاج رها ننماید.حضرت باقر آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏فرماید: پدرم به من مى‏فرمود:اى پسر عزیزم! در نظر داشته باش که با پنج دسته از مردم مصاحبت و گفتگو نکنى و حتى در راه با آنان همراه نشوى. من گفتم: پدر جان! آنان کیانند؟فرمود:۱- از دوستى با دروغگو بر حذر باش! چرا که او به منزله سراب خواهد بود وى اشیاء بى‏اساس را براى تو اساسى معرفى مى‏کند. و اشیاء صحیح و اساسى را ناصحیح و بى‏اساس۲- از رفاقت شخص فاسق بر حذر باش! زیرا او تو را به یک لقمه غذا یا کمتر از آن مى‏فروشد۳- از رفاقت شخص بخیل بر حذر باش! چرا که اگر تو کوچکترین احتیاجى به مال وى پیدا کنى تو را مانع مى‏شود۴- بر تو لازم است که از رفاقت با شخص احمق بر حذر باشى. زیرا او هرگاه بخواهد به تو نفعى برساند ضرر به تو مى‏زند۵- از دوستى و رفاقت کسى که قطع رحم کند بر حذر باش! چرا که من او را در سه موضع قرآن مجید ملعون یافته‏ام … «2»چه خوب سروده‏اند:اى بسا ابلیس آدم رو که هستپس به هر دستى نباید داد دست‏(47)
نهم : مال اندوزى‏ باید در ذهن داشته باشیم که عاقبت مال اندوزى و تلاش در جمع ثروت ورشکستگى است و چنین انسانى از عقل سلیم برخوردار نیست، به دلایلى مطلب را روشن مى‏کنیم اول: آنکه به خود ستم مى‏کند زیرا ثروتمند متحمل رنج و اندوه ثروت مى‏شود که این ثروت مورد ضمانت حق تعالى قرار گرفته است چون بار ثروت سنگین است و اندوه آن زیاد. اگر ثروتمند در میان جمع باشد فکر ثروت او را مشغول مى‏سازد و اگر تنها باشد پاسبانى مال او را بى‏خواب مى‏سازد. یکى از دانشمندان گفت: فقرا سه چیز را انتخاب کردند: یقین و فراغت بال و سبکى حساب. و ثروتمندان سه چیز را انتخاب کردند: رنج خود، اشتغال خاطر و سختى حساب(۴۸).وحضرت علی علیه السلام فرمودند: بزرگترین دریغها در روز رستاخیز دریغ مردى است که مالى را جز از راه طاعت خدا به دست آورد، پس مردى آن را به ارث برد و در طاعت خداى سبحان انفاق کرد. او بدان انفاق به بهشت رفت و نخستین بدان راه دوزخ سپرد . و فرمودند: زیانمندترین مردم در معاملت و نومیدترین‏شان در مجاهدت، مردى است که تن خویش در طلب مال فرسود و تقدیرها با خواست او مساعد نبود، پس با دریغ از دنیا برون شد و با وبال آن مال روى به آخرت نمود. و فرمودند: روزى دو گونه است: آن که بجوید و آن که بجویندش، پس آن که دنیا را جوید مرگ در پى او پوید تا از دنیایش برون راند و آن که آخرت را خواهد دنیا او را جوید تا روزیش را به کمال بدو رساند(۴۹). دهم : دشمنی با على (علیه السلام ) سلیمان اعمش در ضمن خبر طولانى مى‏گوید: شبى منصور دوانیقى به دنبال من فرستاد و مرا احضار کرد. با خود گفتم: او دعوت مى‏کند که از مناقب على- علیه السّلام- بپرسد و من مى‏گویم و او هم مرا خواهد کشت. پس وصیت خود را نوشتم و کفن پوشیدم و به حضورش رفتم.منصور گفت: نزدیک بیا. نزدیک شدم که بوى حنوط را فهمید و گفت: یا مرا تصدیق مى‏کنى یا تو را مى‏کشم.گفتم: این طور و این طور است. منصور به زانو نشست و گفت: «لا حول و لا قوّه الّا باللَّه العلى العظیم» از من بشنو. از بنى مروان فرار مى‏کردم و شهرها را مى‏گشتم و با گفتن فضائل و مناقب على- علیه السّلام- به مردم، نزدیکى مى‏جستم تا اینکه به یکى از شهرهاى شام وارد شدم و به مسجدى رفتم و لباسى کهنه در برداشتم.وقتى که امام جماعت، سلام نماز را داد، دو کودک نزد او آمدند. امام جماعت گفت: آفرین به شما! و به کسى که شما را به نام آن دو نامید. جریان را از او پرسیدم. پس گفته شد که در این شهر غیر از او کسى على- علیه السّلام- را دوست نمى‏دارد. و آن دو کودک را به نام حسن و حسین نامیده است. با شادى برخاستم و مقدارى از فضائل على- علیه السّلام- را براى او نقل کردم. به من خلعت‏ داد و مال فراوانى به من بخشید و مرا به سوى جوانى راهنمایى کرد. نزد او از فضائل و مناقب على- علیه السّلام- گفتم، او نیز مرا بر استرى سوار کرد و مال فراوانى بخشید.سپس گفت: برخیز تا برادرم را که دشمن على- علیه السّلام- است به تو نشان دهم. به سوى مسجد آمدیم و کنار دشمن على- علیه السّلام- که عمامه‏اى بر سر داشت، در صف نماز نشستم. وقتى که رکوع کرد و به سجده رفت، عمامه از سرش افتاد، دیدم که سر او مانند سر خوک است. از نماز که فارغ شد، پرسیدم: چرا سر تو این گونه است؟گفت: تو رفیق برادرم هستى؟گفتم: آرى. گریست و گفت: من مؤذن بودم، وقتى که صبح مى‏شد هزار مرتبه على- علیه السّلام- را لعن مى‏کردم!! و روز جمعه که شد چهار هزار مرتبه او را لعن کردم!! و از مسجد برگشتم و خوابیدم. و در خواب دیدم که قیامت برپا شده و محمّد، على، حسن و حسین- علیهم السّلام- مردم را سیراب مى‏کنند. رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله- رو به من گفت: تو چه کارى دارى، لعنت خدا بر تو باد! على را لعنت مى‏کنى و به صورتم آب دهان انداخت و فرمود: خدا آنچه را که از نعمت به تو داده، تغییر دهد. بعد متوجه شدم و دیدم که سر و صورتم این گونه است که مى‏بینى(۵۰) .ناصبى و عاقبت آن در قرآن‏
حنان به نقل از امام صادق علیه السّلام مى‏گوید که فرمود: ناصبى [دشمن خاندان محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم‏] باکى نداشته باشد که نماز بخواند یا زنا کند، به هر حال این آیه در باره او نازل شده است: عامِلَهٌ ناصِبَهٌ* تَصْلى‏ ناراً حامِیَهً(۵۱) بخدا قسم از این کارتان خون و ندامت و حسرت نتیجه خواهید گرفت. آنچه به شما مى‏گویم حفظ کنید و بیاد بسپارید. شرورهاى شما و زنازادگان و آزادشدگان و طردشدگان و منافقان بر شما مسلّط مى‏شوند و شما را مى‏کشند. شما هم خدا را مى‏خوانید ولى اجابت نخواهد کرد و بلا را از شما بر نمى‏دارد تا توبه کنید و برگردید. اگر توبه کردید و برگشتید خداوند شما را از فتنه و گمراهى ایشان نجات خواهد داد همان طور که شما را از شر خودتان و جهالتتان نجات داد(۵۲).
یازدهم : حضور درصف دشمنان (۵۳) ابن ریاح روایت کرده: کورى را دیدم که در صحنه کربلا حاضر بود و از علّت کورى از وى پرسیده شد؟گفت: در روز عاشورا در کربلا حضور داشتم بدون اینکه از نیزه و شمشیر و تیر استفاده کنم، بعد از شهادت امام، به خانه‏ام بازگشتم و بعد از نماز عشاء خفتم.در رؤیا دیدم یکى گفت: دعوت پیامبر را اجابت کن.گفتم: مرا با او چکار؟ گریبانم را گرفته و کشید و نزد پیامبر برد، دیدم پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله در بیابانى نشسته، و آستینها را تا آرنج بالا زده و حربه‏اى در دست دارد، فرشته‏اى در نزدش ایستاده و شمشیرى از آتش بدست دارد و یاران نه نفرى مرا مى‏کشد و بر هر کس که شمشیر آتشین فرود مى‏آورد آتش مى‏گیرد و شعله‏هاى آتش از وى بلند مى‏شد.جلو رفتم و نزدش بر زانو نشستم و گفتم: السّلام علیک یا رسول اللَّه، جوابم نفرمود و مکث طولانى نمود.بعد سر را بالا کرد و فرمود: اى دشمن خدا انتهاک حرمتم کرده عترتم را کشته و رعایت حقّم را ننموده و کردى آنچه کردى.گفتم: یا رسول اللَّه، به خدا که شمشیرى نزده و نیزه‏اى را فرود نیاورده و نیزه‏اى نیانداختم.فرمود: راست گفتى، و لیکن سیاهى لشکر بودى، نزدیکم بیا، نزدیکش شدم، طشتى پر از خون دیدم، فرمود: این خون فرزندم حسین است، از آن خون در چشمم کشید از خواب جستم از آن زمان تا کنون چیزى را نمى‏بینم.از امام صادق علیه السّلام از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله است که فرمود: در روز قیامت براى فاطمه علیها السّلام، قبّه‏اى از نور بر افراشته شود، و حسین علیه السّلام در حالى که سر مطهّر خود را در دست دارد مى‏آید، فاطمه چون او را بیند بانگى سخت برآورده نعره‏اى زند که در جمع حاضر فرشته‏اى مقرّب و پیامبر مرسلى نماند جز آن که بگرید، خدا تمثال حسین را در زیباترین صورت درآورد، و او بدون رأس با دشمنش مخاصمه فرماید، بعد خداوند کشندگان او و تجهیزگران و شرکاى در خون مقدّس او را برایم جمع کند، و من تا نفر آخر آنان را بکشم، بار دیگر زنده شوند و امیر المؤمنین علیه السّلام آنان را بکشد، باز هم زنده شوند، و حسن علیه السّلام آنان را بکشد، باز هم زنده شوند و حسین علیه السّلام آنان را بکشد، باز هم زنده شوند، هیچ یک از ذرّیّه ما نماند جز آن که آنان را بکشد، در این جا هست که خشمها فرو نشسته اندوه فراموش گردد.بعد امام صادق علیه السّلام فرمود: خدا رحمت کند شیعیان ما را، به خدا که آنان مؤمنانند، آنانند که در مصیبت و حزن و اندوه ما در تمام پهنه غم شریک ما باشند.از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله است که فرمود: در روز قیامت فاطمه علیها السّلام در میان جمعى از زنان مى‏آید.خطاب آید: در بهشت داخل شو.گوید: به بهشت نمى‏روم تا بدانم بعد از من با فرزندانم چه کرده‏اند.خطاب رسد: در قلب قیامت نظرى کن، نظر به حسین علیه السّلام افکند و مى‏بیند که ایستاده و سر در بدن ندارد، فاطمه فریادى بر آورد، و بانگ من براى فریادش بلند شود، فرشتگان نیز به فریاد آیند.در روایت دیگر: فاطمه علیها السّلام ندا مى‏کند: واى پسرم! واى میوه دلم. گوید: این گاه خدا به خشم آید، آتشى را به نام هبهب فرمان دهد، آتشى که هزار سال بر آن دمیده شده تا آن که سیاه گردیده، هرگز راحتى در آن راه نیافته و غمى از آن خارج نشود.فرمان رسد: کشندگان حسین علیه السّلام را فرو گیر، آتش آنان را فرو مى‏گیرد و چون در جوف آن قرار گرفتند، بانگى بر آورد سخت، و بانگ سخت آنان نیز برآید و زفیر آتش و آنان به گوش رسد.قتله حسین علیه السّلام با زبانهاى تیز و رسا و گویا مى‏گویند: چرا پیش از بت پرستان آتش‏را بر ما واجب فرمودى؟ پاسخ گوید: آن کس که مى‏داند با آن که نمى‏داند همانند نیست.
دوازدهم : بخل‏ کسى مى‏گفت: بخیل معذورتر از ظالم است.این کلام به گوش امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و به او فرمود: دروغ گفتى، زیرا ظالم، گاهى توبه مى‏کند، و آمرزش مى‏طلبد، و مالى را که به ستم گرفته، به صاحبش باز مى‏گرداند. ولى شخص « شحیح»- یعنى مبتلا به بخل شدید- چون صفت بخلش بر عقلش غالب شود، از دادن زکات و صدقه، صله رحم ، پذیرایى میهمان، و انفاق در راه خداى عزّ و جلّ، و دیگر ابواب احسان، دورى مى‏کند، و از انجام حسنات خوددارى مى‏کند، که در این حالت بهشت بر او حرام است(۵۴) .
سیزدهم : تکبر آیا ندیدید که پروردگار وى را به خاطر تکبرش چگونه کوچک و بى‏ارزش نمود و به سبب بلند پروازى‏اش او را پست و زبون کرد او را در دنیا رانده شده نمود و در آخرت آتش سوزان را برایش آماده کرد. اگر خداوند مى‏خواست که آدم را از نورى خلق کند که چشمها را خیره کند و زیبایى آن عقلها را متحیّر سازد و یا او را از عطرى بیافریند که بوى خوشش در جانها اثر بخشد، چنین مى‏کرد و اگر چنین مى‏کرد سرها در برابر آدم به حال خضوع در مى‏آمد و آزمایش ملائکه آسان مى‏شد. لکن خداوند سبحان مخلوقات خود را به بعضى مسائلى که به اصل آن نا آگاهند امتحان مى‏کند تا با این آزمایش از یکدیگر تمیز داده شوند و نیز این امتحان باعث شود که خودخواهى و کبر را کنار بگذارند. پس از آنچه خداوند تبارک و تعالى بر سر شیطان آورد عبرت بگیرید زیرا که عمل طولانى و تلاش دیرینه او را باطل و بى‏ثمر نمود شیطان شش هزار سال خدا را عبادت کرد، البته معلوم نیست این شش هزار سال از سالهاى دنیا بوده یا از سالهاى آخرت و این رانده شدن وى به خاطر تکبر و سرکشى یک ساعت او بود. بنا بر این چه کسى بعد از شیطان مى‏تواند از عذاب خدا سالم ماند، در حالى که گناهى را مثل او که کبر و گردنکشى بود مرتکب شده باشد. چنین نیست که خداوند سبحان انسانى را به بهشت برد با کارى که به خاطر آن شیطان را از آن بیرون کرد. (۵۵)
چهاردهم : نفاق نفاق و تنگدستی طبق این روایتی که خدمت شما تقدیم می گردد:حسن بن هارون گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام ) میفرمود: صداى طرب انگیز نفاق آورد و آخر کار نیز به فقر و پریشانى کشاند(۵۶).مکر و فریبکارى از صفات ناپسندیده است. قرآن کریم منافقین را باین خلق بد معرفى کرده است: یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا. این مردم دو رنگ با خدا و مسلمانان از در نیرنگ و فریب وارد میشوند و بلافاصله فرموده است: فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ. این فریبکاران منافق دچار ناخوشى روحى و معنوى هستند.على علیه السّلام بکمیل بن زیاد سفارش کرد که از منافقین اجتناب کن و با افراد خائن رفاقت منما، بپرهیز از اینکه بخانه ستمکاران رفت و آمد کنى و با آنان بیامیزى، بپرهیز از اینکه فرمانبردار آنها باشى و در مجالسشان حاضر شوى که خدایت بر تو غضب روا دارد.بپرهیز از رفاقت با کسى که اغفالت می کند و فریبت می دهد که سر انجام مایه خوارى و هلاکتت خواهد شد.على علیه السّلام به کمیل بن زیاد توصیه فرمود: که در هر حال بحق سخن گوى، پرهیزکاران را دوست بدار، گناهکاران را ترک گوى، با منافقین میامیز و با خیانتکاران رفاقت مکن. على (علیه السلام ) می فرمود: دوروئى و نفاق آدمى ناشى از حقارت و ذلتى است که در ضمیر خود، احساس می کند(۵۷).
پانزدهم : حق ستیزی دشمنی با حق از عواملی است که انسان را دقیقا در جبهه مقابل قرار می دهد و منجر به سوء عاقبت می گردد: من صارع الحقّ صرع.هر که کشتى بگیرد با حقّ انداخته شود، مراد به «کشتى‏گرفتن با حقّ» اینست که خواهد غلبه کند بر آن و آن را زایل کند، و «انداخته شود»، یعنى حقّ او را بیندازد و غلبه کند بر او، اگر همه در آخرت باشد(۵۸).شانزدهم : ستم
ظلم و ستم خصوصا به افرادی که از نظر ظاهری ضعیف می باشند مانند یتیم و یا مسکین باز خورد به اولاد خودش خواهد داشت : من ظلم یتیما عقّ اولاده. (۵) هر که ستم کند یتیمى را آزار کند اولاد خود را و قطع کند صله ایشان را، و این باعتبار اینست که کسى که یتیمى را ستم کند نمى‏شود که عاقبت باولاد او نیز مانند آن ستمى نشود، پس هر که ستم کند یتیمى را گویا خود آزار کرده اولاد خود را و قطع صله و احسان ایشان کرده(۵۹). وَ مَنْ ظَلَمَ فِی دُنْیَاهُ فَلَهُ عَذَابُ النَّارِ فِی آخِرَتِهِ مَعَ عِقَابٍ شَدِیدٍ أُعَاقِبُهُ إِیَّاهُ وَ آخُذُ مَالَهُ إِنْ کَانَ لَهُ حَتَّى یَتُوب هر که در دنیا ستم روا دارد در آخرت گرفتار آتش خواهد شد و دچار عقاب شدید مى‏شود، او را کیفر میکنم و مالش را خواهم گرفت اگر بود تا توبه کند.من ظلم رعیّته نصر اضداده. (۶۰)هر که ستم کند رعیّت خود را یارى کند دشمنان خود را، زیرا که ستم بر رعیّت باعث پراکندگى ایشان و ضعف او مى‏گردد و ضعف او سبب قوّت و غلبه دشمنان اومى‏گردد و لااقل منشأ فرح و سرور ایشان مى‏شود و این نیز یارییست مر ایشان را، با آنکه بسیار مى‏شود که ظلم پادشاه و حاکم بر رعیّت باعث زوال دولت او مى‏گردد، پس بر هر تقدیر آن یارییست که او خود کرده دشمنان خود را(۶۱).
نوزدهم :‌هوا پرستی دوری از خدا و گرایش پیدا کردن به هوا و هوس و تبعیت کردن از شیطان زمینه سقوط به سوء عاقبت می باشد چنانچه امیر عرب على علیه السّلام در هنگام تلاوت آیه شریفه «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» فرمود: آن کسى که در این آیه مورد خطاب قرار گرفته در برابر پرسش برهانى ندارد و تا پاسخ گوید و به خاطر غرورى که او را فرا گرفته است عذرش هم پذیرفته نمى‏شود، جز اینکه بر جهل و نادانى خود افزوده است.اى انسان در گناه جرات پیدا کرده‏اى و به خداى خود مغرورشده‏اى و از اینکه خود را در معرض هلاکت گذاشته‏اى نمى‏ترسى آیا هنوز از این بیمارى بهبودى حاصل نکرده‏اى و از خواب غفلت بیدار نشده‏اى و به جان خود رحم نمى‏کنى و به دیگران ترحم ندارى(۶۲).
بیستم : گناه ورطه سخت گناه که بسیاری را در خود سقوط داده است و در ظاهر شخص نمایان شده است امیر المومنین على علیه السّلام که متوجه مردى شدند که آثار خوف در چهره او دیده مى‏شد، پرسید چرا این چنین‏شده‏اى گفت: از خداوند مى‏ترسم، فرمود: اى بنده خدا از گناهانت بترس، و از عدالت خدا در باره بندگان مظلوم ترس داشته باش.از خداوند در آنچه به تو تکلیف کرده اطاعت کن، و از آنچه براى تو مصلحت نیست و خداوند آن را جایز ندانسته دست باز دار، و از خداوند هم نترس زیرا او به کسى ظلم نمى‏کند، و کسى را بدون استحقاق معذب نمى‏سازد.تو از عاقبت خود مى‏ترسى که ممکن است تغییر و تبدیلى در آن پیش آید، اگر مى‏خواهى خداوند تو را از سوء عاقبت نگهدارد، بدان هر کار خیرى که انجام مى‏دهى به عنایت و توفیق خدا مى‏باشد، و اگر کار بدى از تو سر زد خداوند به تو مهلت مى‏دهد و با حلم و عفوش از تو در مى‏گذرد(۶۳). اکنون شرم کن و دست از این اعمال باز دار، و هیچ گناهى را کوچک مشمار و از کارهاى زشت دست بکش که روزى عواقب آنها را خواهى دید، و کارهاى نیک را هم اگر چه کوچک باشند حقیر نشمارید زیرا روزى شما را خوشحال مى‏کنند.بدانید چیزى آنها را مانند گناه بد عاقبت و پشیمان نمى‏کند، و چیزى جز کار نیک گناهان را محو نمى‏سازد و اثرات گناه را از بین نمى‏برد، حتى کار نیک گناهان بزرگ فراموش شده را هم پاک مى‏کند و بدى‏ها را مى‏برد و همین است معنى آیه شریفه «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى‏ لِلذَّاکِرِینَ»(64).پسر جان! گنهکار را (از رحمت خدا) ناامید مکن، چه گنهکارانى که پس از سالها گناه عاقبت بخیر شدند و چه عبادتکارانى که پس از عمرى عبادت سرانجام به فساد گرائیدند و به دوزخ شدند پناه بر خدا از آتش.(۶۵)
پی‌نوشت‌ها:

۳۲. روم ۴۲۳۳. نمل۱۴۳۴. تفسیر آسان ج‏15 3735.بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج‏23 ص ۱۱۷ بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار ج‏1 ص : ۷۲« یَعْنِی قَوْماً آخَرِینَ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ »36.تهذیب‏الأحکام ۶ ۳۷۷عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَنْعَمَ عَلَى قَوْمٍ بِالْمَوَاهِبِ فَلَمْ یَشْکُرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ وَبَالًا وَ ابْتَلَى قَوْماً بِالْمَصَائِبِ فَصَبَرُوا فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ نِعْمَ۳۷.ابراهیم ۷۳۸.بهشت کافى-ترجمه روضه کافى ص: ۴۱۶۳۹.ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى ج‏2 ص ۲۷۳۴۰.ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج‏1 ص۷۴۴۱. ترجمه اخلاق ج۲ ص۳۵۲۴۲. وسائل‏الشیعه ج ۱۵ ص ۳۷۱۴۳. چهل‏حدیث ص : ۱۴۷۴۴. روم۱۰۴۵.اعراف ۱۰۳۴۶.ترجمه المیزان ج‏8 ص۲۶۹۴۷.تفسیر آسان، ج‏14، ص: ۲۱۵۴۸.آداب راز و نیاز به درگاه بى نیاز، ص: ۹۶۴۹.نهج البلاغه-ترجمه شهیدى متن ۴۳۸ ۴۳۱ ….. ص : ۴۳۸- وَ قَالَ علیه السلام : إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَسْرَهُ رَجُلٍ کَسَبَ مَالًا فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ- [فَوَرَّثَهُ رَجُلًا فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِی طَاعَهِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّهَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَوَ قَالَ علیه السلام: إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَهً وَ أَخْیَبَهُمْ سَعْیاً رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِی طَلَبِ [آمَالِهِ مَالِهِ وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِیرُ عَلَى إِرَادَتِهِ فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَهِ بِتَبِعَتِهِ‏وَ قَالَ علیه السلام: الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى یُخْرِجَهُ عَنْهَا وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَهَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّى یَسْتَوْفِیَ [مِنْهَا رِزْقَهُ رِزْقَهُ مِنْهَا۵۰. جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ۴۱۳ و۴۱۴۵۱.غاشیه ۳و۴۵۲. اسرار آل محمد علیهم السلام ص : ۳۵۹۵۳ لهوف-ترجمه میر ابو طالبى، ص: ۱۶۲۵۴. گلچین صدوق، ج‏1، ص: ۱۸۴۵۵.ابن ابى الحدید جلد ۱۳ صفحه‏ى ۱۲۷ خطبه ۲۳۸ : (إبلیس) أ لا ترون کیف صغّره اللّه بتکبّره، و وضعه بترفّعه، فجعله فی الدّنیا مدحورا، و أعدّ له فی الآخره سعیرا… فاعتبروا بما کان من فعل اللّه بإبلیس إذ أحبط عمله الطّویل، و جهده الجهید، و کان قد عبد اللّه ستّه آلاف سنه، لا یدرى أ من سنی الدّنیا أم من سنی الآخره، عن کبر ساعه واحده. فمن ذا بعد أبلیس یسلم على اللّه بمثل معصیته کلّا، ما کان اللّه سبحانه لیدخل الجنّه بشرا بأمر أخرج منها ملکا.۵۶.خصال-ترجمه فهرى ج‏1 ص : ۲۸۵۷.الحدیت-روایات تربیتى، ج‏3، ص: ۲۵۸« فی وصیّه امیر المؤمنین علیه السّلام لکمیل بن زیاد: یا کمیل جانب المنافقین و لا تصاحب الخائنین ایّاک و تطرّق ابواب الظّالمین و الاختلاط بهم ایّاک ان تطیعهم او تشهد مجالسهم بما سخط اللَّه علیک.قال علىّ علیه السّلام: ایّاک و صحبه من الهاک و اغراک فانّه یخذلک و یوبقک.فی وصیّه امیر المؤمنین علیه السّلام لکمیل: یا کمیل قل الحقّ على کلّ حال و وادّ المتّقین و اهجر الفاسقین و جانب المنافقین و لا تصاحب الخائنین.قال علىّ علیه السّلام: نفاق المرء من ذلّ یجده فی نفسه. »58.شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏5 ص : ۱۶۸۵۹.شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏5 ص : ۱۶۸۶۰. بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج‏48 4961.شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏5 ص : ۱۶۸۶۲. بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج‏68 ص: ۱۹۲ – ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج‏2 ص ۱۹۰نهج البلاغه وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ عِنْدَ تِلَاوَتِهِ یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ أَدْحَضُ مَسْئُولٍ حُجَّهً وَ أَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَهً لَقَدْ أَبْرَحَ جَهَالَهً بِنَفْسِهِ یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ وَ مَا جَرَّأَکَ عَلَى ذَنْبِکَ وَ مَا آنَسَکَ بِهَلَکَهِ نَفْسِک‏63.بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج‏67 ص ۳۹۲ : وَ نَظَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام : إِلَى رَجُلٍ أَثَّرَ الْخَوْفُ عَلَیْهِ فَقَالَ مَا بَالُکَ قَالَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ خَفْ ذُنُوبَکَ وَ خَفْ عَدْلَ اللَّهِ عَلَیْکَ فِی مَظَالِمِ عِبَادِهِ وَ أَطِعْهُ فِیمَا کَلَّفَکَ وَ لَا تَعْصِهِ فِیمَا یُصْلِحُکَ ثُمَّ لَا تَخَفِ اللَّهَ بَعْدَ ذَلِکَ فَإِنَّهُ لَا یَظْلِمُ أَحَداً وَ لَا یُعَذِّبُهُ فَوْقَ اسْتِحْقَاقِهِ أَبَداً إِلَّا أَنْ تَخَافَ سُوءَ الْعَاقِبَهِ بِأَنْ تَغَیَّرَ أَوْ تَبَدَّلَ فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُؤْمِنَکَ اللَّهُ سُوءَ الْعَاقِبَهِ فَاعْلَمْ أَنَّ مَا تَأْتِیهِ مِنْ خَیْرٍ فَبِفَضْلِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ وَ مَا تَأْتِیهِ مِنْ سُوءٍ فَبِإِمْهَالِ اللَّهِ وَ إِنْظَارِهِ إِیَّاکَ وَ حِلْمِهِ وَ عَفْوِهِ عَنْک‏ : ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر.بحار الانوار ج‏2 ص ۸۰۶۴. ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج‏2، ص: ۱۸۳۶۵. تحف العقول-ترجمه جنتى ص ۱۴۱
 
ادامه دارد…


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی